-
خدا.....
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 19:16
-
نترسی؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 19:14
-
این جزیره ی شهرمنه؟؟خوفه
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 19:11
-
فکر دیگه؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 19:00
هیچگاه به خود بدوبیراه نگویید؟؟ اخه میدونیین چون ما برا خودمون نیستیم؟؟ روح کسی به مه وجودی داده که نمیتونیم بهش چیزی بگیم؟؟ خوب فک کنین به خودتون احترام بزارین> لطفا
-
خدا.....
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:57
لحظات شادی خدا را ستایش کن لحظات سختی خدا را جستجو کن لحظات آرامش خدا را مناجات کن لحظات دردآور به خدا اعتماد کن و در تمام لحظات خدا را شکر کن
-
خدای من؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:56
دیوارهای خالی اتاقم را از تصویرهای خیالی او پر می کنم خدای من زیباست... خدای من رنگین کمان خوشبختی ست که پشت هر گریه انعکاسش را روی سقف اتاق می بینم من هیچ با زبان کهنه صدایش نکرده ام و نه لای بقچه پیچ سجاده رهایش... او در نهایت اشتیاق به من عاشق شد و من در نهایت حیرت حالا... گاه گاهی که به هم خیره می شویم تشخیص خدا و...
-
قضاوت؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:49
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ...
-
عشق؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:46
-
فکر دیگه؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:43
دلم پره از همه چی ولی همیشه میگم خدا که میبینه؟؟؟ بعد میگم اگه هستی که هستی چرا مارو افریدی؟؟؟؟؟؟؟ ادم به خاطر همین یه کار اومد زمین تو که اینقدر بخشنده ای چرا نبخشیدی؟واقعا چرا خدا جون اخه ما کجا اینجا کجا؟تو که میدونی ما انسانا کشش نداریم؟چرا شر رو خلق کردی؟چرا شیطون؟چرا سجده نکردی هم تو راحت باشی هم ما؟؟؟؟چرا؟؟چرا...
-
تنها؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:32
یه سری سوال؟؟؟ چرا خدا مارو افرید؟ چرا درخت ممنوعه؟؟ چرا عقل؟؟ چرا جفت؟؟ چرا زمین؟؟ چرا ادم خوب..چرا ادم بد؟؟ اون که از عاقبت کار ما باخبر بود پس چرا؟؟ چرا............................... چرا.............................. شما میدونین چرا؟؟ اگه نمیدونین شما هم چند تا چرا بگین؟؟
-
حال خودم؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:31
ذهنم درگیر اعتماد به نفسم زیاد ورزشم سر جاش دوستم خدام عشقمم خدام زندگیم پیچ در پیچ ایندم............. حالم درگیر خوابم بد نیست درسم افتز به نظر شما من چرا نمیتونم درس بخونم: 2سال پشت کنکور دنبال علم خیالی سوال های زیادی جوابایی که .........من قبول ندارم دوستای دروغی ذهنم داره میترکه؟؟؟چرا
-
مادر؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:29
-
خدا............
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:26
-
خدا...........
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:25
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:17
تابستان پابرهنه از ساحل رودخانه گذشت پاییز از جنگل سرازیر شد با طغیان آبها و رقص برگها تن نمناک خاک را فرا می گیرد اما من هنوز گرمم از آن نگاه تابستانی و سبز آسمان از هر جا که تو باشی شروع می شود
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 18:14
موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت کمترین فایده ی عشق پشیمانی ماست خانه ای بر سرِ خود ریخته ایم اما عشق همچنان منتظر لحظه ی ویرانی ماست
-
اعتراف؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 14:20
* اعتراف می کنم پسر همسایمون دوتا سی دی از ویدیوکلوپ برداشته بود. گفتم که بده من هم ببینم. اون هم گفت به شرط اینکه یه سی دی جدید بدی. من هم که هیچی نداشتم رو یه سی دی الکی نوشتم کشتی رانی در کوهستان و بهش گفتم این فیلم رو هیچ جا ندارن. خیلی خوبه ! خلاصه خیلی تعریف کردم اون دوتا سی دی رو ازش گرفتم ... * چند شب قبل خواب...
-
بدو تسته؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 14:18
الگوی زندگی تو کیست؟ تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونه که مغز انسان از روابط ریاضی برای ذخیره ی علایق و احساسات استفاده می کنه! بدون نگاه کردن به جوابها این تست رو انجام بده. ۱- یه عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کن. ۲- اون رو در عدد ۳ ضرب کن. ۳- حاصل رو بعلاوه ۳ کن. ۴- دوباره حاصل رو در ۳ ضرب کن. ۵- یه عدد ۲ یا ۳ رقمی...
-
بخند؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 14:15
بخند حتی اگر لبهایت انحنای خندیدن رابلد نیستند حتی اگر لبخندت ژست خشک وتانخورده ی آدم بزرگ ها رابهم بزند بخند حتی اگر لبخندت را لای پوشالی ترین دلیل بپیچند حتی اگرلبخندت لای هزارخاطره خاک بخورد بخند حتی اگر اناربه ماه چشمانت به انتظار ریزش باشد حتی اگر سیب سرخ نگاهت دچارکرم های حسرت شده است بخند حتی اگربغض های آجری...
-
ادم و حوا؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 14:12
وقتی یه مرد معتاد میشه : اگه زنش زن بود و به فکر زندگیش بود این بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می کشه دیگه!! وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاک بر سرش ! بیچاره شوهرش دلش به چی خوشه ! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟ وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش می کردن!! اینا همش...
-
غضنفر؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 14:10
یه غضنفر میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲ تاشون سوال می کردن... ۶۰ تاشون حالیش می کردن!!! ................................................................... یه غضنفر تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه: ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه: فهمیدم... این همون کره خریه که امروز تو...
-
بخند؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 14:07
کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!!! *********************** یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟ *********************** میازار موری که دانه کش...
-
بهلوله دیگه؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 14:06
روزی داروغه بغداد در اجتماعی که بهلول در آن حضور داشت، گفت: تاکنون هیچ کس نتوانسته است مرا گول بزند. بهلول گفت: گول زدن تو چندان کاری ندارد، ولی به زحمتش نمی ارزد. داروغه گفت: چون از عهده ات خارج است، این حرف را می زنی و الا مرا گول می زدی. بهلول گفت: حیف که الان کار دارم و الا ثابت می کردم که گول زدنت کاری ندارد....
-
راز؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 14:00
-
مادر؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 13:56
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 13:53
-
دل
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 13:52
-
روزهای هفته
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 13:51
-
حس مادری؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 13:48
-
به به عجب جشنی؟؟؟
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 13:46