اشک عرق دویدن خاطرات در یاد است ، بیا ببینمت تا خاطراتم آرام شوند ، اشکهایم ساکت .
از جا ماندن دل باکی نیست ، مبادا وا بماند دل .
عاقبت
خاک شود حسن جمال من و تو ، خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو ، قرعه
امروز به نام من و فردا دگری ، می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو ، مال
دنیا نشود سد ره مرگ کسی ، گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو .
آدم از روز اول تا روز آخر تاوان پس میده ، تاوان زنده بودن ، تاوان زندگی کردن و تاوان به دنیا آمدن .
لحظه رفتنیست و خاطره ماندنی ، تمام ادبیات عشق را به یک نگاه می فروختم اگر لحظه ای ماندنی بود و خاطره رفتنی .
چراغ دوستی تو همیشه در قلب من روشنه، حتی در ساعات اوج مصرف !!
از نفرت تا علاقه یک محبت ، از دشمنی تا دوستی یک لبخند ، از جدایی تا پیوند یک قدم ، از دوری تا صمیمیت یک اس ام اس !
در بودنت به نبودنت و در نبودنت به بودنت می اندیشم ای بود و نبود من...!
عفو، از کسانی نیکوست که توانایی انتقام دارند !
دوستان باوفا سایه گستر لحظه های تلخ و شیرین روزگارند، سایه ات برقرار
چه شد پنجره شوق چرا بسته شدی... شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی ؟!!
تو مثل اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر، مثل تقدیر مثل قسمت... مثل الماسی که هیچ کس واسه اون نذاشته قیمت...
اگر
از دست دادن عشقی با دلیل باشد ما تسلیم می شویم ، اما اگر عشقی را بدون
دلیل از دست بدهیم ، هرگز خود را نخواهیم بخشود . (میلان کوندرا)
عاشق
یک بار به دنیا میاد اما سه بار میمیره ، وقتی یارشو با کسی می بینه ،
وقتی بفهمه اون دوستش نداره ، وقتی بفهمه هیچ وقت به اون نمیرسه .
هیچگاه به اندازه ی وقتی که عشق را از دست می دهیم ، غمگین نمی شویم . (زیکموند فروید ، روانشناس اتریشی)
زن
وقتی دوست بدارد ، غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیند و هرچه عاطفه ،
مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد . (الفونوس
دوده)
دلم در حلقه ی غم ها نشسته ، زبانم بسته و سازم شکسته ، وجودم پر ز شعر عاشقانه ست ، تو را می خواهم و این ها بهانه ست .
بنازم حسن نیکویت ، عجب یادی ز ما کردی ، فضای تنگ قلبم را ، زمین تا آسمان کردی .
اگر چه نازنینان را وفا نیست ، گلستانی چو باغ آشنا نیست ، اگر بر آسمان هفتم پا گذارم ، دلم یک لحظه از یادت جدا نیست .
کلمه ی نه در زبان یک زن به معنی جواب منفی نیست . (سر فیلیب سیدنی)
اشک بهترین پدیده ی دنیاست ولی تا زیباترین چیزها رو از انسان نگیره خودشو تقدیم نمیکنه !
سه غم آمد به جانم هر سه یک بار ، غریبی ، اسیری و غم یار .
خنجرت را به همه بده اما خنده ات را به یک نفر ، عشقت را به همه بده اما دلت را به یک نفر .
به
کعبه گفتم چرا باید من دور تو بگردم ، من از خاکم و تو نیز از خاکی ، ندا
آمد تو با پا آمده ای پس باید تو دور من بگردی ، برو با دل بیا من دورت می
گردم .
هر کسی یک روز می آید و یک روز می رود ، یکی با دلش می آید و یکی با پاش ، مواظب باش کسی با پاش از دلت نرود .
هستی را بهانه کردم و گریستم تا کسی نداند گرفتار کیستم .
حتی اگه دیدن تو برام بشه غیر محال ، مهم اینه دوست دارم ، فاصله ها رو بی خیال .
پرواز
که می کنی به جایی که می خواهی می روی ، پرتاب که می شوی به جایی که می
خواهند تو را می برند ، پس پرواز کن تا به جایی که می خواهی بروی .
باران باش و ببار و نپرس پیاله های خالی از آن کیست !
قلکمو میشکنم با نصف پولش نازتو میخرم ، با نصف دیگش مداد رنگی تا نازتو بکشم .
اگر
شبی از شبای زمستانی مسافری به عنوان گرمای نگاهت به تو پناه آورد تنهایش
نگذار ، شاید در گرمترین روزهای تابستان به خنکیه ی لبخندش محتاج شوی .
تو
را با غیر خود می بینم صدایم در نمی آید ، دلم می سوزد و کاری ز دستم بر
نمی آید ، نشستم باده خوردم خون گریستم کنجی افتادم ، تحمل می رود اما شب
غم سر نمی آید .
شب ها که بغض می کنی دنیا سکوت می کنه ، زمان به صفر می رسه زمین سقوط می کنه .
لحظه ی پاک نیایش دارم از خدا یه خواهش ، بر سر دل های سوخته بکشه دست نوازش .
به یاد آرزوهایم سکوتی می کنم بالاتر از فریاد .
من ساده رو بگو دل به کسی باخته بودم ، روی دریا خونه ای مقوایی ساخته بودم .
عشق
گناه نیست اما من در میان مردمانی زندگی می کنم که عشق را گناه و عاشق را
گناهکار می دانند ، عشق را جرم و عاشق را مجرم می دانند ، عزیزم عاشق نشو
چون مجازات تو اعدام است .
من در سرزمینی زندگی می کنم که دویدن سهم کسانی است که نمی رسند و رسیدن حق کسانی است که نمی دوند .
همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن .
بلندترین شاخه ی درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن هم تنهاییست .
سکوت عاشق در برابر جفای معشوق ، فقط به خاطر حرمت عشق است .
روی
یک طاقچه ی سنگی میون دو قاب رنگی ، بودن من و تو با هم داره تصویر قشنگی ،
عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم ، حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ
ماتم .
گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده ی عاشقی
بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله ی بلند سرزمین هستی برسم و
پرواز کنان نغمه سر دهم که من شیدای تو و عاشقانه دوستت دارم .
کجایی ای رفیق نیمه راهم ، که من در چاه شب های سیاهم ، نمی بخشد کسی جز غم پنهانم ، نه تنها از تو نالم کز خدا هم .
فقط او را صدا کردم نیامد ، تمام شب دعا کردم نیامد ، به من گفت باید با وفا بود ، به عهدش هم وفا کردم نیامد .
زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت ، یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم ، بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون ، میون نامه%