علم>>تخیل>>فکر؟=خدا

انسان عجب موجودی؟؟؟

علم>>تخیل>>فکر؟=خدا

انسان عجب موجودی؟؟؟

مجنون؟؟؟


یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارق از جام دستش کرده بود

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق٬دل خونم مکن٬من که مجنونم٬تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم٬این تو و لیلای تو٬...من نیستم!

گفت ای دیوانه لیلایت منم٬در رگت پیدا و پنهانت منم

سالها با جور لیلا ساختی٬ من کنارت بودم و نشناختی...  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد